۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

ما رای می دهیم به شرطی که لطف بفرمایید تعداد کسانی رو که تجاوز می کنند زیاد کنید تا ما اینقدر معطل نشویم

در اوج تاسف و تاثر از وضع موجود تنها مطلبی که پیدا کردم که میتوانست اندر احوالات این مردم بی تفاوت باشد این حکایت بود :
یک روز پادشاهی با کمبود نقدینگی در دربار دچار شد. با وزیر مشورت کرد، وزیر گفت از هر کسی که از دروازه شهر می گذرد ۵ سکه بگیریم درست می شود. پادشاه برآشفت و مخالفت کرد که مردم در تنگدستی هستند وشورش می کنند اما وزیر تمام مسئولیت را بر عهده گرفت. سکه را از مردم گرفتند و کسی صدایش در نیامد.این ۵ سکه شد ۱۰ سکه ولی اتفاقی نیفتاد.شد ۲۰ - ۳۰ - ۵۰ سکه باز هم اتفاقی نیفتاد.
پادشاه که از اعتراض مردم هراسان بود دلیل رو از وزیر پرسید و وزیر  گفت این مردم مبتلا به مرض بی تفاوتی هستند و ادامه داد اگر میخواهید مطمئن شوید که راست میگویم اجازه بدهید به کسانی که از دروازه شهر عبور می کنند و ۵۰ سکه می پردازند تجاوز هم بکنیم
پادشاه برآشفت ولی از آنجایی که کمی به وزیر اطمینان پیدا کرده بود  موافقت کرد.
پس از چندی پیرمردی برای اعتراض نزد پادشاه آمد و پادشاه نگران از اینکه صدای اعتراض مردم درآمده  و یکی به نمایندگی از معترضین نزد وی برای اعتراض آمده است. پادشاه به او امان داد. پیرمرد گفت : عالیجناب تقاضایی دارم ، و آن این است که لطف بفرمایید تعداد کسانی رو که تجاوز می کنند زیاد کنید تا ما اینقدر در دروازه شهر معطل نشویم.
دزدین رای و کودتای انتخاباتی و انتصاب احمدی نژاد به سمت ریاست جمهوری (5 سکه) ، سرکوب ،کشتار شکنجه و بازداشت معترضین(تجاوز در دروازه شهر)، و حالا هم شرکت مجدد در انتخابات (ماجرای اعتراض پیرمرد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر